زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند.روز بعد ضمن صرف صبحانه،زن متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن رختهای شسته است و گفت لباسها چندان تمیز نیست انپار نمی داند چطور لباس بشوید.احتمالا باید پودر لباششویی بهتری بخرد.
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباسهای شستهاش را برای خشک شدن آویزان میکرد، زن جوان همان حرف را تکرار میکرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباسهای تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: "یاد گرفته چطور لباس بشوید. ماندهام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده."
مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجرههایمان را تمیز کردم!
زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده میکنیم، آنچه میبینیم به درجه شفافیت پنجرهای که از آن مشغول نگاهکردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به جای قضاوت کردن فردی که می بینیم در پی دیدن جنبه های مثبت او باشیم ؟
میعادگاه
کلمات کلیدی: