دو اتفاق در آبان ماه داشتم یکی اردوی یزد همراه با دوستان دانشگاه و یکی هم اولین سفر به عتبات در عراق که دومی واقعا یک رویداد زیبا تو زندگیم بود. این اردو در حقیقت اولین سفر من به یزد بود. تصوری که از یزد داشتم کاملا متفاوت از این چیزی بود که دیدم. پیروان دو اقلیت یهود و زرتشت بخشی از ساکنین این شهر را تشکیل می دهند . سفر قرار بود علمی-تفریحی باشه. یک مساله مشترک بین این دو اقلیت اینه که هردوشون نژادی هستند یعنی اینکه دعوت به این دو دین صورت نمی گیره . هرچند رییس انجمن کلیمیان علیرغم هماهنگی قبلی اجازه بازدید از کنیسه و مراسم نمازشون را نداد اما برعکس انجمن زرتشتیها همکاری خوبی داشتند. بازدید از مکانهای تاریخی یزد مثل موزه آب ، زندان اسکندر ، خانه لاریها،مجموعه امیر چخماق و... از برنامه های دیگرمون بود که تقریبا همه جالب بودند.سری هم به میبد و مهریز زدیم .نارین قلعه میبد مکانی متعلق به مادهاست که هرچند خیلی ویران شده اما به لحاظ تاریخی اهمیت زیادی داره.اردو را خودمون از طرف انجمن علمی ادیان ابراهیمی راه انداختیم و 3 روز کامل طول کشید.جمع خیلی خوبی بود و سعی کردیم به همه خوش بگذره.
دومین اتفاق هم مربوط به سفر به کربلا اون هم در ایام عرفه بود که واقعا از خدا ممنون شدم که بالاخره توفیقش را بهم داد که به این سفر نورانی برم. هرچند خیلی دوست داشتم با همسرم برم اما به خاطر اسما کوچولوی 10 ماهه میسر نشد. سفر قشنگیه.با کاروان نرفتم بلکه با چند تا از دوستان ویزا گرفتیم و رفتیم .امیدوارم باز هم قسمت بشه . شرایط بد فرهنگی اونجا خیلی آزارم می داد فقط فقر مادی نیست بیشتر فقر فرهنگیه. یکی از دوستان می گفت اینها نفرین شده حضرت زینبند و قراره همیشه اینجوری بمونند . به هر حال حالا که برگشتم انگار دلم میخواد دوباره برم قبه امام حسین و حضرت ابولفضل حس خاصی را به آدم میده. سامرا هم که همش غم بود و مظلومیت . شرایط حرم خیلی ناجور بود انفجار وحشتناکی بوده . مظلومیت با ائمه ما گره خورده.
کلمات کلیدی: