سفارش تبلیغ
صبا ویژن
علم باطن رازی از رازهای خدای وحکمتی از حکمت های الهی است که در دلهای هر یک از اولیای خود که بخواهد می نهد [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
خسته از کویر
درباره



خسته از کویر

وضعیت من در یاهـو
مهدی صالحی
خدایا یاریم ده تا دلم را شعله ور ،شجاع و بی قرار نگه دارم. در دلم همه ی آشوب ها و تضاد ها و غم ها و شادی های زندگی را احساس کنم و بکوشم تا آنها را مطیع آهنگی برتر سازم ، برتر از آهنگ عقل ، و حماسی تر از آهنگ دل
آهنگ وبلاگ

 

حکایتی از زبان مسیح نقل می‌کنند که بسیار شنیدنی است، می‌گویند او این حکایت را بسیار دوست داشت و در موقعیت‌های مختلف آن را بیان می‌کرد، آن حکایت از این قرار است:
«مردی بود بسیار متمول و پولدار، روزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت، بنابراین پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر نماید، پیشکار رفت و همه کارگران موجود در میدان شهر را استخدام کرد و آورد و آن‌ها را در باغ به کار گمارد.
کارگرانی که آن روز در میدان نبودند، این موضوع را شنیدند و آنها نیز آمدند، روز بعد و روزهای بعد نیز تعدادی دیگر به جمع کارگران اضافه شدند، گرچه این کارگران تازه، غروب بود که رسیدند، اما مرد ثروتمند آنها را نیز بکار گمارد، شبانگاه هنگامی که خورشید فرو نشست، او همه کارگران را گرد آورد و به همه آنها دستمزدی یکسان داد، بدیهی است آنانی که از صبح به کار مشغول بودند، آزرده شدند و گفتند: "این بی‌انصافی است، چه می‌کنید آقا؟، ما از صبح کار کرده‌ایم و اینان غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست که کار کرده‌اند، بعضی‌ها هم که چند دقیقه پیش به ما ملحق شدند، آنها که اصلاً کاری نکرده‌اند."
مرد ثروتمند خندید و گفت: "به دیگران کاری نداشته باشید، آیا انچه که به شما داده‌ام، کم بوده است؟"
کارگران یک صدا گفتند: "نه آنچه که شما به ما پرداخته‌اید، بیشتر از دستمزد معمولی ما نیز بوده است، با وجود این، انصاف نیست که اینهایی که دیر رسیدند و کاری نکردند، همان دستمزدی را بگیرند که ما گرفته‌ایم."
مرد دارا گفت: "من به آنها داده‌ام زیرا بسیار دارم، من اگر چند برابر این نیز بپردازم، چیزی از دارایی من کم نمی‌شود، من از استغنای خویش می‌بخشم، شما نگران این موضوع نباشید، شما بیش از توقعتان مزد گرفته‌اید پس مقایسه نکنید، من در ازای کارشان نیست که به آنها دستمزد می‌دهم، بلکه می‌دهم چون برای بخشیدن بسیار دارم، من از سر بی‌نیازی است که می‌بخشم."»
سپس مسیح گفت: "بعضی‌ها برای رسیدن به خدا سخت می‌کوشند، بعضی‌ها درست دم غروب از راه می‌رسند، بعضی‌ها هم وقتی کار تمام شده است، پیدایشان می‌شود، اما همه یکسان زیر چتر لطف و مرحمت الهی قرار می‌گیرند."
خداوند استحقاق بنده را نمی‌‌نگرد، بلکه دارایی خویش را، او به غنای خود نگاه می‌کند، نه به کار ما، از غنای ذات الهی جز بهشت نمی‌شکفد، باید هم اینگونه باشد، بهشت، ظهور بی‌نیازی و غنای خداوندی است.
امثال این حکایتها توسط دیگر اندیشمندان و مصلحان بشری نیز چه بسیار بیان شده است، کتب ادیان مختلف سرشار است از حکایتهایی این چنین، که از اعماق تاریخ ما را به عشق ورزیدن فرا می خوانند، آیا زمان آن فرانرسیده است که ابنای بشر متفکرانه اختلافات را به کناری نهاده و دست در دست یکدیگر، فارغ از تمامی مظاهر اختلاف، سرود یگانگی سردهند؟


کلمات کلیدی: نقد و اندیشه


نوشته شده توسط مهدی صالحی 87/5/10:: 2:46 عصر     |     () نظر
وصیت نامه امیرالمؤمنان علی (ع)



پسرم حسن! تو و همه فرزندان و خاندانم و هر کس را که این نامه به او می رسد، به امور زیر سفارش می کنم:

- هرگز تقوای الهی را از یاد نبرید و کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید.

- همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید و بر اساس ایمان به خدا، متحد باشید و از هم جدا نشوید. همانا از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود: "اصلاح میان مردم، از نماز و روزه دائم، افضل است و چیزی که دین را نابود می کند، فساد و اختلاف است." و لا حول و لا قوة الّا بالله العلی العظیم!

- نزدیکان و خویشاوندان را از یاد نبرید. صله رحم کنید که صله رحم، حساب انسان را نزد خدا آسان می کند.

- الله الله درباره یتیمان! مبادا گرسنه و بی سرپرست بمانند!

- الله الله با همسایگان خوش رفتاری کنید! پیامبر آن قدر در مورد همسایه سفارش کرد که ما گمان کردیم برای همسایگان از همسایه خود، ارث قرار می دهد.

- الله الله درباره قرآن! مبادا دیگران در عمل کردن به قرآن بر شما پیشی گیرند!

- الله الله درباره نماز؛ چرا که نماز، ستون دین شماست.

- الله الله درباره ماه رمضان، که روزه آن ماه، سپری است برای آتش جهنم!

- الله الله درباره جهاد در راه خدا! از مال و جان خود در این راه، کوتاهی نکنید.

- الله الله درباره زکات مال؛ که زکات آتش خشم الهی را خاموش می کند!

- الله الله درباره امت پیامبران! مبادا مورد ستم قرار گیرند!

- الله الله درباره صحابیان پیامبرتان؛ زیرا رسول خدا درباره آنان سفارش کرده است!

- الله الله درباره فقرا و تهیدستان! آن ها را در زندگی خود شریک کنید.

- الله الله درباره بردگان و کنیزان، که آخرین سفارش پیامبر درباره آن ها بود.

- با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید، همان طوری که قرآن دستور داده است و به ملامت مردم، ترتیب اثر ندهید.

- امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. نتیجه ترک آن، این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد. آن گاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعای آن ها مستجاب نخواهد شد.

- بر شما باد هنگام معاشرت، فروتنی و بخشش و نیکویی درباره یکدیگر! از کناره گیری از یکدیگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید!

- کارهای خیر را به مدد یکدیگر و به صورت گروهی انجام دهید و از همکاری در گناهان و چیزهایی که موجب کدورت و دشمنی می شود، بپرهیزید!

- از خدا بترسید که کیفر خدا شدید است!

خداوند، نگهدار شما خاندان باشد و حقوق پیامبرش را در حق شما حفظ فرماید. اکنون با شما وداع میکنم و شما را به خدای بزرگ می سپارم و سلام و رحمتش را برای شما می خوانم.

کلمات کلیدی: نقد و اندیشه


نوشته شده توسط مهدی صالحی 86/7/19:: 1:33 صبح     |     () نظر

یکی از قشنگترین دوستی هام آشنایی با یک خانوم است که مقیم آمریکاست .اهل شیرازه.آشنایی من با ایشون با اینترنت شروع شد. با چت در روم اسلام چت .4 سال پیش و هنوز هم ادامه داره و 2 بار هم که تو این مدت ایران اومده با خانوادش سری هم به ما زدند.پدرشون فوق تخصص غدد است و خودش هم دانشجوی مطالعات خاورمیانه.همشون اهل فعالیتهای مذهبی هستند.تا اینجا مقدمه بود نکته ای که می خوام بگم اینجاست که یک بار بهش گفتم تانیا خانوم تو این 18 سالی که اونجا هستی تا حالا شده واسه کنجکاوی هم که شده یک سری به کافه ها یا دیسکو ها بزنی ببینی چه خبره؟ جوابی که بهم داد جالب بود گفت یک روحانی تو مرکز اسلامیمون داریم گفته هر موقع هوس کردید سری به اینجور جاها بزنید فورا به یاد کسی بیفتید که ناظر به اعمال شیعیانش هست و با رفتن ما به این مکانها دلش خیلی میگیره و با یاد آوری این حرف همیشه جلوی خودم را گرفتم و حتی یک بار هم نرفتم.

من خودم به مقتضای کارم گاهی سری هم به اونور مرزها می زنم (البته فقط کشورهای عربی)و با چشم خودم می بینم ایرانیهایی که توی فضاهای غیر اخلاقی چقدر با علاقه فعالیتهای دینی می کنند و شاید از این تانیا خانوم ها کم نباشند .شخصیتهای  دوگانه امروز تو ایران زیاده ظاهر کشورمون مذهبیه اما نمی فهمیم واقعا کی مومنه اعتماد های متقابل خیلی کم شده چقدر آدمهایی که ظاهر خوبی دارند اما ...

دل آدم اینجور وقتا خیلی می گیره . چرا کشور به ظاهر مذهبی ما اینجوریه؟جوابهای زیادی وجود داره که فکر می کنم خیلی ها می دونند امادر سینه حبس کرده اند .


کلمات کلیدی: نقد و اندیشه


نوشته شده توسط مهدی صالحی 85/9/22:: 11:6 صبح     |     () نظر

جایگاه نماز در آئین یهود
در این باب ابتدا از قرآن به عنوان متّقن ترین منبعی که خبر از گذشتگان داده است شواهدی را درباره نماز در شریعت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ خواهیم آورد. سپس از مضمون چند روایت از ائمه معصومین ـ علیه السلام ـ درباره موضوع بحث خواهیم کرد و در پایان هم به مطالبی از کتاب تورات (عهد عتیق) و نویسندگان و مورّخان صاحبنظر استشهاد می کنیم.
وقتی حضرت موسی ـ علیه السلام ـ در راه رسالت الهی با همسرش از وطن هجرت نمود و سر به بیابان گذاشت و در تاریکی و ظلمت شب، به طوفان و باران برخورد کرد و به خاطر سختی ها و مشکلات فراوان دستخوش اضطراب و ناراحتی گشت، پروردگار مهربان برای آرامش او به او وحی نمود که: «اننی انّا اللّه لا اله الاّ انا فاعبدنی و اقم الصلوة لذکری» یعنی همانا من اللّه هستم و معبودی جز من نیست، پس مرا عبادت کن و نماز را برای یاد من بپادار. در این آیه پس از بیان عبادت خدای یکتا به حضرت موسی مسأله نماز یاد آوری شده است. در آیه ای دیگر به موسی و برادرش هارون دستور داده شده که: «شما و پیروانتان در مصر منزل گیرید و خانه هایتان را قبله و معبد قرار دهید و نماز به پا دارید.» در این آیه هم، خطاب به موسی و هارون به پا داشتن نماز مطرح گردیده است.
همچنین قرآن در آیه 77 سوره بقره ضمن اشاره به پیمانی که از بنی اسرائیل گرفته شده نماز را به عنوان یکی از ارکان و موادّ این پیمان شمرده است». «و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الاّ اللّه و بالوالدین احساناً... و اقیموا الصلوة» و هنگامی که از بنی اسرائیل ما پیمانی گرفتیم که جز او را نمی پرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.. و نماز را به پا دارید. این آیه به طور آشکار از نماز به عنوان میثاق و پیمانی یاد کرده که از بنی اسرائیل، دوشادوش مسأله عبادت خداوند یکتا و نیکی به پدر و مادر و غیره گرفته شده است، که این خود بیانگر اهمیت مسأله نماز و شدّت اهتمام به آن در شریعت آسمانی حضرت موسی ـ علیه السلام ـ است. طبری در تفسیر خود در ذیل این آیه حدیثی را نقل می کند از قول امام باقر ـ علیه السلام ـ که فرمودند: «احبار یهود و منافقین، مردم را به اقامه نماز و دادن زکات فرمان می دادند ولی خود انجام نمی دادند پس خداوند فرمان داد به آن ها که با مسلمانان تصدیق کننده پیامبر باشند و اقامه نماز کنند و...»
در تأیید این مطالب که یهودیان باید نمازهایشان را در معابد شان اقامه کنند در کتاب «گنجینه تلمود» آمده است که: «علاوه بر عبادت ها و نمازهای فردی و خصوصی که انسان به وسیله آن حاجات خود را از خدا می طلبد نمازهای جماعتی نیز هستند که افراد موظّف هستند در آن شرکت جویند. اهمیّت نماز جماعت در گفته هایی مورد تأیید قرار گرفته است. که در اینجا برای نمونه مطلبی را به نقل از براخوت ـ 6 الف آورده: «دعا و نماز انسان فقط در صورتی مورد اجابت قرار می گیرد که در کنیسه خوانده شود.» و درباره برگزاری نماز جماعت در کنیسه گفته شده است «هر آن کس که در شهر او کنیسه ای وجود دارد و برای خواندن نماز بدانجا نمی رود وی را همسایه بد می خوانند و با شدّت، این همسایگان بد را مورد نکوهش و مذمت قرار می دهد.»
بعد از بیان آیاتی چند از کلام اللّه مجید درباره نماز در آئین یهود، در روایاتی هم که از ائمه ـ علیهم السلام ـ به ما رسیده وجود نماز را در این شریعت آسمانی تأیید می کند که به بیان چند مورد از آن ها اکتفا می کنیم. از جمله، روایتی است در ارشاد القلوب دیلمی که می گوید: «خداوند سبحان به حضرت موسی بن عمران ـ علیه السلام ـ وحی فرمود: ای موسی!... اگر ببینی آن کسانی را که نماز می خوانند در تاریکی شب و خود را به من نزدیک می نمایند به حدی که گویی مرا می بینند و با من خطاب و تکلّم می کنند، من به آن ها جلال و عزّت می دهم.» و نیز در روایتی دیگر آمده است که خداوند به حضرت موسی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «علیک بالصلوة فانّها لی به مکان و لها عهد وثیق» «بر تو باد نماز! زیرا آن جایگاهی خاصّ نزد من دارد و نزد من پیمانی محکم دارد.»
در مورد چگونگی اقامه نماز در میان بنی اسرائیل، در کتاب اشعیا فصل چهل و پنجم آیه 24 معیّن شده، در بنی اسرائیل معمول بوده است که رکوع و سجود و تشهد و خم کردن زانویی نداشته و ندارند و جمیعاً عباداتشان قاعدا، مربّع نشسته و می نشینند و بسیار دو زانو نشستن را بد دارند و اعراض کرده و می کنند و بچّه ها را از ابتدا از نشستن دو زانو منع می کنند، زیرا که مشتبه به صورت عبادت ما مسلمانان بوده است.


کلمات کلیدی: نقد و اندیشه


نوشته شده توسط مهدی صالحی 85/8/27:: 11:27 صبح     |     () نظر

همچنین براخته (نماز)، دعایی است که بعد از رشامه (وضو) خوانده می شود. «براخه» هر روزی سه بار یعنی صبح، ظهر و عصر بعد از رُشامه (وضو) انجام می شود. براخه در هر مکان که مقدور باشد می توان به جا آورد و نمازشان را با بوثه ی (آیه) زیر که بوثه ی توحید است آغاز می کردند. «به نام خدای بزرگ، خداوند را با قلبی پاک ستایش باد! پروردگار وجود دارد به شهادت تو ای خدای جاویدان که مالک عالم انواری و از ذات خویش منبعث شده ای و کسی را در وجود آمدنت دخالتی نبوده و نیست، نام تو هیچ گاه از بین نخواهد رفت و بعد نوبت به ادای احترام به پیامبران و مقدّسین می رسد که طولانی است.».برای تأیید این مطلب در کتاب آثار الباقیّة، ابوریحان بیرونی می گوید: صابئین سه نماز واجب دارند. نسخت هنگام طلوع خورشید که هشت رکعت می باشد. دوم قبل از زوال خورشید از وسط آسمان که پنج رکعت می باشد. و سوم هنگام غروب آفتاب که پنج رکعت می باشد و در هر رکعت از نماز شان سه سجده است و در ساعت دوم روز یک نماز نافله می خواندند و یکی را در ساعت نه روز و سومی را در ساعت سوم از شب و از برای نماز طهارت و وضو به جا می آورند و غسل جنابت می کنند. و شاهد دیگری که این مطلب را تأیید می کند سخنی از مرحوم شهرستانی در ملل و نحل می باشد آنجا که او می گوید: «صابئون همه آن ها سه نماز می خواندند و غسل جنابت و مس میّت می کنند. بالاخره در مورد مانی و آئین او گفته شده که در شبانه روز چهار نماز را واجب می دانستند و نماز گزار باید با آب روان یا راکد مسح کند و روبروی آفتاب بایستد و به سجده رود و بگوید: «مبارک است راهنمای ما، فاراقلیط، پیامبر ما و مبارک است فرشتگان نگهبان او و مسبّحان، لشکریان پرتو افشان او» پس از گفتن این کلمات برخیزد و راست بایستد و بعد به سجده دوم رود، بگوید: «به پاکی یاد شده ای تو ای مانی پرتو افشان و راهنمای ما، که ریشه روشنایی و نهال زندگی و شجره بزرگی هستی که تمامش بهبودی بخش است» باز بلند شود و بایستد و به سجده سوم رود و دعاهایی بگوید تا سجده دوازدهم.
اوقات نمازهای آن ها عبارتند از: 1ـ وقت نماز اوّل در هنگام زوال است. (متمایل شدن خورشید از میانه آسمان به سوی مغرب) 2ـ وقت نماز دوّم بین زوال و غرب آفتاب است. 3ـ وقت نماز سوّم که نماز مغرب نامیده می شود بعد از غروب آفتاب تا سه ساعت بعد از آن می باشد. 4ـ وقت نماز چهارم که نماز عشاء (شام) است، پس از گذشتن سه ساعت از غروب است. در تمام این نمازها و سجده ها نماز گزار باید همان کارهایی را انجام دهد که در نماز اوّل، انجام داده است.

جایگاه نماز در ادیان ابراهیمی (بجز اسلام)
1ـ جایگاه نماز در آئین زرتشت
زرتشتیان نماز شان بسیار شبیه نماز مسلمانان بوده و همان طور در پنج وقت باید نماز و دعاهای مخصوص را بخوانند و نیز مقدّماتی برای انجام مراسم عبادی دارند که بی شباهت به مقدّمات نماز در اسلام نمی باشد. در کتاب «دیانت زرتشتی» آمده است، زرتشتی ها هر 24 ساعت را به 5 دوره یا گاه تقسیم می نمایند و آداب مذهبی تابع این پنجگانه است. بر هر زرتشتی مؤمن فرض است که در هر یک از پنج دوره، ادعیه و مناجات های خاصّ بخواند. این ادعیه و نیایش ها با ستایش و تمجید اورمزد همراه است و از اصول و واجبات ضروری زندگانی روزانه زرتشتیان محسوب می گردد. امّا این روزه فرضیات پنجگانه را معمولاً موبدان به جا می آورند و اکثر زرتشتیان به خواندن ادعیه در صبحگاه و شامگاه اکتفا می کنند. جهت نیایش زرتشتیان، به سوی منبع نور (آفتاب، ماه و چراغ) می باشد و اکثر با خم شدن و سجده بر روی زمین و نشان دادن عبودیّت و بندگی خود به اورمزد، دعای خود را پایان می دهند. فرضیات به زبان اوستایی تلاوت می شود. مؤمنین زرتشتی اغلب همراه آن، ادعیه ای نیز به فارسی یا گجراتی می خوانند. برخی از بهدینان نه تنها فرضیات را حفظ هستند بلکه بعضی از یشت ها و یا قسمتی از آنهاـ از جمله بهرام یشت ـ را حفظ می نمایند.
جان ناس در تاریخ جامع ادیان خود می گوید: افراد زرتشتی در هر وقت روز بخواهند می توانند منفرداً به درون آتشکده بروند قبل از ورود به معبد دست و روی خود را آب شسته، قسمتی از اوستا را تلاوت کرده دعا و مناجات بخوانند. سپس کفش ها را از پا در آورده به اطاِ معبد داخل می شوند و در برابر آتشدان مقدّس نماز برده، هدیه و نیازی با مقداری چوب صندل به موبد تقدیم می دارند و برابر، یک چمچمه از خاکستر مقدّس از او می ستانند. و آن خاکستر قدوّسی را به نیّت کسب فیض و برکت به صورت و چشم خود می مالند. پس به سوی آتش، به تعظیم خم شده و آهسته رو به قهقراء رفته، با کفش کن می رسند و سپس به خانه خود باز می گردند.


کلمات کلیدی: نقد و اندیشه


نوشته شده توسط مهدی صالحی 85/8/9:: 11:9 صبح     |     () نظر

 
از آنجائی که خداوند سرشت انسان را خداپرست آفریده و خداشناسی و خداگرایی فطری است، لذا بشر در طول تاریخ همواره به دنبال پرستش و عبادت معبودی بوده است که مظهر و نمود عینی آن عبادت در ادیان الهی در نماز تجلّی یافته است. امّا اگر بیشتر درباره این موضوع بخواهیم کنکاش کنیم درمی یابیم که مسأله نیایش به ویژه نماز
، مخصوص ادیان وحیانی نبوده بلکه در ادیان غیر وحیانی یا غیر الهی هم مطرح بوده که در زیر به برخی از آنها اشاره می کنیم.
به طور مثال در تاریخ ادیان جان ناس می خوانیم که تبّتیان در مواقعی که در دیر یا صومعه ای جشن معیّن بر پا می شد زوّار از هر طرف به آنجا روی می آوردند و هدایایی از جنش قماش و کره و غیره برای راهبان می آوردند و در آنجا چند روز اقامت کرده، به طواف و نماز و دعا و رقص مشغول می شدند و پس از یک سلسله عملیات سحرآمیز به اوطان خود مراجعت می کردند. و نیز یاد آوری شده: «در اواسط قرن 14 میلادی بعد از این که امپراطوری مغول از دیار چین محو و منقرض گردید، یکی از راهبان تبّتی به نام «شونگ ـ خا ـ پا» در صدد اصلاحاتی در دین «لاما» بر آمد و شریعتی بنیان نهاد که به نام معبد زرد موصوف است. این اصلاح مذهبی انتظامات دیرها را شدیدتر و سخت تر گرداند و استعمال نوشابه های به کلّی حرام و عبادت و نمازها زیادتر معمول گردید.همچنین جان ناس به نقل از کتاب پنجلی که به نام «راجه یوگه» موسوم است هشت قاعده برای جوکی سالک (یکی از مکاتب هندوان) مقرّر داشته است که از جمله آن ها رعایت نظامات (یناما)، خودداری، نظافت، آرامش نفس، مطالعه و نماز.
ویل دورانت در تاریخ تمدّن خود در مورد عبادت یونان باستان می نویسد: «مؤمنان در جریان عبادت، خود را به مذبح، که در جلوی معبد قرار داشت می رساندند و به وسیله قربانی و نماز از خشم خدا ایمنی می یافتند و یاری او را جلب می کردند». و طبق آماری که جان ناس در کتاب تاریخ ادیان خود می آورد، معابد مذهبی شینتو (مذهب وطن پرستی ژاپن) تعدادشان در سال 1945 یکصد هزار می رسید. این معابد عموماً دارای حصار مقدّس و دروازه هایی موسوم به «توری» که شهرت جهانی دارد و مناره ای به سبک گلدسته های مساجد اسلامی و برج زنگ و بالاخره رواِ عبادت بود. پیش از آغاز پرستش، زائر باید تطهیر می کرد و دست و دهان خود را می شست و در وضو خانه معبد وضویی می ساخت و با بر هم نهادن دو کف دست به مجازات سینه که شیوه مخصوص پرستش ژاپنی است، تعظیم و با به صدا در آوردن زنگ و انجام نماز
و نیایش و تعظیم محدود و در حالت مراقبه و تأمّل از واجبان معابد بود.
درباره کنفسیوس آمده است، او ادّعای این که پیامبر بوده و به او وحی می شده اشاره ای نکرده است، و در واقع بیشتر حکیم بوده تا این که مرد دین باشد، ولی با وجود این احساس دینی داشت که منجر به احترام خدایان و مداومت بر اقامه شعائر دینی می شد. او نماز می خواند، در حالی که ساکت بوده، حرفی نمی زده است بر خلاف عادت مردم در زمان خودش و زشت می دانست نماز بخواند تا این که خداوند او را ببخشد و یا نعمتی به او بدهد، زیرا او معتقد بود نماز
هدفی جز تنظیم سلوک افراد و الفت میان آن ها نمی باشد.
از ادیان دیگر در زمان پارت ها و ساسانیان «صابئین و مندائیان» هستند. این قوم خود را صابی می نامیدند. صابی دین کسانی است که در زبان عربی «مغتسلة» خوانده می شدند یعنی کسانی که در امر پاکیزگی تن و جامه و شستشوی در آب رودخانه دلبستگی کامل داشتند.نماز در آئین مندایی شبیه نماز مسلمانان بود و حتّی قبل از نماز، وضو گرفتن را هم لازم می دانستند و یکی از اساسی ترین آداب و واجبات در دین مندایی ـ قبل از این که به نماز بایستند ـ انجام رشامه (وضو) است زیرا هر فرد مندایی باید سه بار در روز، صبح، ظهر و عصر عمل رشامه (وضو) را انجام دهد و این کار در بسیاری از مراسم دیگر مانند تعمید و غیره هم به جا آورده می شود و هر فرد برای این کار در بسیاری از مراسم دیگر مانند تعمید و غیره هم به جا آورده می شود و هر فرد برای این که بخواهد وضو بگیرد باید اوّل نیّت کند و نیز فکر خویش را پاک و از هر گونه آلودگی افکار مادّی آزاد کند، آنگاه خالصانه به کنار رودخانه بیابد و با تواضح به طرف مجرای آب بایستد و دعاهایی را بخواند و به طریق خالص وضو بگیرد. 

ادامه دارد...


کلمات کلیدی: نقد و اندیشه


نوشته شده توسط مهدی صالحی 85/8/7:: 12:2 عصر     |     () نظر

شکسپیر می‌گوید: «برخی انسانها بزرگ آفریده شده‌اند؛ برخی بزرگی را به دست می‌آورند و بر گروهی، بزرگی ناخواسته سوار می‌شود.» عرصه سیاست در دو کانون اندیشه و سیاستمداری خلاصه می‌شود. هرچند صاحبان اندیشه عموماً در دایره متفاوتی از سیاستمداران فعالیت می‌کنند، اما سیاستمدارانی نیز هستند که اندیشه هم تولید می‌کنند و دو کانون اندیشه و سیاستمداری را در میدان بزرگ‌تری گرد آورده‌اند. از یک منظر، تاریخ، خطی است که از عملکرد یک سیاستمدار به عملکرد دیگری پیوند خورده است؛ به درجه‌ای که سیاستمدار، بزرگ آفریده شده باشد و در زمان مناسبی به مدیریت و هدایت موضوعات تعیین‌کننده پرداخته باشد، نقطه و کانون تاریخی برجسته‌ای را به جای می‌گذارد. تفاوت میان مدیریت و سیاستمداری این است که مدیر، کارها را درست انجام می‌دهد اما سیاستمدار، کار درست را انجام می‌دهد. این تفکیک به قدری اهمیت دارد که سرنوشت و جهت‌گیری ملتها را مشخص می‌کند.
دوگل، گاندی و نلسون ماندلا به دنبال قدرت رفتند تا کاربزرگی را انجام دهند. این سیاست
مداران در مقاطعی خاص ظهور کردند تا مسیر و جهت‌گیری کشورهای خود را به نفع ملت و مصالح و منافع کشور هدایت کنند. شماری، چون دلبسته مقامند به دنبال قدرت می‌روند، اما کسانی که می‌خواهند در تاریخ نقطه عطفی پدید آورند، تحقق هدف یا هدفهایی را مقدم بر سمت و سمت‌یابی تعریف می‌کنند.

تاریخ همه‌گونه سیاست
مدار دارد و همان‌طوری که شکسپیر تقسیم‌بندی می‌کند، عده‌ای سعی می‌کنند بزرگی را به دست آورند و در عین حال، انبوهی از صاحبان مقام در سایه پیش‌آمدها، بزرگی را از آن خود می‌کنند. گروه اول شکسپیر، یعنی انسانهایی که بزرگ آفریده شده‌اند، کیفیت و جهت‌گیری تاریخ را شکل می‌دهند؛ کسانی که حتی اشتباهاتشان در فرآیندهای تاریخی، زاینده پویایی است.
تمرکز این نوشتار در عرصه سیاستمداری و سیاستمداران بزرگ است. سیاستمداری مانند گذرگاه عمومی نیست که همه از آن عبور کنند. بحرانها، چالشها و رویدادهای مهم، سیاست
مداران برجسته و تاریخ‌ساز را از انبوه شهروندانی که با عادتها زندگی می‌کنند، گلچین می‌کند و سخن و رفتار و تصمیم آنها را بر جوامع مستولی می‌گرداند.


کلمات کلیدی: نقد و اندیشه


نوشته شده توسط مهدی صالحی 85/8/6:: 2:5 عصر     |     () نظر
واژه «عید» از ریشه عود گرفته شده و به معناى بازگشت است، و واژه «فطر» از فطرت گرفته شده و به معناى سرشت است. بنابراین عید فطر؛ یعنى بازگشت به فطرت و سرشت. بازگشت از این نظر که آیا رابطه ما با فطرت پاک انسانى به طور صحیح برقرار است یا نه؟ آیا آن اعماق روح و فطرت پاکى که خداوند به ما داده و بر اثر حجاب‌هاى جهل، انحراف و گناه، زنگار بر رویش نشسته، در کلاس ماه رمضان زنگارها زدوده شده‌اند یا نه؟ که اگر چنین است باید ابتداى نجات و آغاز پیروزى بر طاغوت نفس را در نماز عید فطر اعلام بدارند و جشن بگیرند. به عنوان این که: آنچه را در ماه رمضان آموخته‌اند و در راه خودسازى و بهسازى به کار برده‌اند ابراز بدارند، با کلمات و حرکات، بلکه در قلب و درون، با تمام وجود و احساس، و با شعار آمیخته با شعور و فریاد برون و درون که:
«الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر و لله الحمد والحمد لله على ما هدانا و له الشکر على ما اولانا؛ خدا بزرگ‌تر از آن است که توصیف گردد. آرى چنین است، معبودى جز خداى یکتا و بى‌همتا نیست، و خدا بزرگ‌تر از آن است که وصف شود، حمد و سپاس اختصاص به ذات پاک خدا دارد به خاطر آن که ما را - در راستاى پاکسازى و بهسازى - هدایت کرده، و شکر او را که جمعیت ما و امت ما را برترین جمعیت و امت قرار داده است.»
رمضان اندک اندک پایان مى‌پذیرد، و به انتهاى خود مى‌رسد، مسلمانان در مکتب رمضان و روزه، در پرتو آیات قرآن و نیایش‌ها و تقویت صبر و اراده، پس از فراگیرى و آموزش به خودسازى پرداخته‌اند؛ اینک جشن مى‌گیرند که در راه پر دست‌انداز جهاد اکبر، با گام‌هاى استوار عبور کرده‌اند و به مقصود رسیده‌اند. چرا که براى انسان بازگشت به خویشتن، فرا رسیدن بهار معنویت است؛ مانند درختانى که پس از گذران زمستان سرد زمستانی، به بهار رسیده‌اند و در مسیر حرکت قرار گرفته‌اند، به راستى چه عیدى شیرین‌تر و چه پیروزى‌اى شکوهمندتر از بازگشت به خویشتن، و پیروزى بر طاغوت نفس اماره؟ که فطرت را زیر پاى سهمگین خود منکوب کرده است.
محمد محمدی اشتهاردی

کلمات کلیدی: نقد و اندیشه


نوشته شده توسط مهدی صالحی 85/8/1:: 11:4 صبح     |     () نظر
بالاخره باز هم آقای رضازاده افتخار آفرید و قهرمان جهان شد.تبریک به ملت ایران .احتمالا امسال هم مثل سالهای قبل میلیونها تومان از سراسر کشور به سمت ایشان سرازیر خواهد شد.100 میلیون تربیت بدنی 200 سکه اردبیلیها ماشین زانتیا هدیه سایپا و... بماند مراسمات تجلیل در استانها و جایزه های فلان و بهمان. شخصیت آقای رضازاده محترم اما سؤال من اینه چقدر به نفرات برتر المپیاد های جهانی یا نفرات برتر کنکور توجه می شود ؟حقا و انصافا اگر یک مبتکر فقط چندمیلیون برای اجرای طرحش کمک بخواهد چقدر به او توجه می شود؟ چقدر سعی می شود تا فضای تحقیق برای یک محقق فراهم شود تا به قول خودمون(البته خودشون)فرار مغزها نداشته باشیم.حالا بماند الگو سازی های کذا و کذا برای جوونا.کسانی الگو هستند که برای دفاع از مرز و بوممون رفتند روی مینها یا... جوان ایرانی نفر اول المپیاد جهانی ریاضی الگوی مناسبی است یا ... نابغه های قرآنی یا... .مراسماتی هم که در اعیاد ازتلویزیون به اصطلاح محترم جمهوری اسلامی پخش می شه فقط به به هنرپیشگان و ورزشکاران اختصاص داره.حرف زیاده قضاوتش با شما.میلاد امام حسن(ع) مبارک.

کلمات کلیدی: نقد و اندیشه


نوشته شده توسط مهدی صالحی 85/7/17:: 11:14 صبح     |     () نظر
گروهی عشق را (همین عشق انسان به انسان را که بحث درباره آن است) دو نوع می‏دانند. مثلا ابوعلی سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا عشق را دو نوع می‏دانند، برخی عشقها را عشقهای جنسی می‏دانند که اینها را عشق‏ مجازی می‏نامند نه عشق حقیقی و معتقدند که بعضی عشقها عشق روحانی یعنی عشق‏ نفسانی است ، به این معنا که در واقع میان دو روح نوعی کشش وجود دارد.

عشق جسمانی منشأش غریزه است، با رسیدن به معشوق و با اطفاء غریزه هم‏ پایان می‏یابد چون پایانش همین است، اگر مبدأش ترشحات داخلی باشد با افراز شدنش قهرا پایان می‏یابد، از آنجا آغاز می‏شود و به اینجا پایان می‏یابد. ولی اینها مدعی هستند که انسان گاهی به‏ مرحله‏ای از عشق می‏رسد که مافوق این حرفهاست.

خواجه نصیرالدین از آن به‏ " مشاکله بین النفوس " تعبیر می‏کند ، که یک نوع همشکلی میان روحها وجود دارد، و در واقع اینها مدعی هستند که در روح انسان یک بذری برای‏ عشق روحانی و معنوی هست که در واقع ، نفسی هم اگر اینجا وجود دارد او فقط محرک انسان است، و معشوق حقیقی انسان یک حقیقت ماوراء طبیعی است که روح انسان با او متحد می‏شود و به او می‏رسد و او را کشف می‏کند ، و در واقع معشوق حقیقی در درون انسان است. (فعلا ما داریم فرضیه‏ها و نظریات را می‏گوییم.)

در همین زمینه است که داستانها نقل می‏کنند، می‏گویند اینکه عشق می‏رسد به آنجا که عاشق ، خیال محبوب را از خود محبوب عزیزتر و گرامی‏تر می‏دارد، برای آن است که خود محبوب و زمینه اولی تحریک در درون انسان است و او در درون خودش با یک حقیقت دیگری با همان صورت معشوق که در روح او هست و در واقع صورت این شی‏ء ( معشوق ظاهری ) نیست ، صورت یک شی‏ء دیگر است خو می‏گیرد و با او هم خوش است.

این داستان را حتی در کتابهای فلسفی نیز نقل می‏کنند که مجنون بعد از اینکه آنهمه شعرها و غزلها در فراق لیلی و در عشق
او گفته بود، روزی در بیابان ، لیلی آمد بالای سرش و او را صدا زد : مجنون سرش را بلند کرد ، گفت : کی هستی؟ گفت : منم لیلی ، آمده‏ام سراغت. ( به خیال اینکه دیگر حالا مجنون بلند می‏شود و این محبوبی را که در فراقش اینقدر نالیده چگونه‏ در آغوش می‏گیرد. )

گفت : نه ، برو : لی غنی عنک
بعشقک : من به عشق تو خوشم و از خودت بیزارم.

اتفاقا نظیر همین قضیه در شرح حال شاعر معروف معاصر شهریار مطرح است. شهریار دانشجوی سال آخر پزشکی بوده ، در همین تهران در خانه‏ای‏ پانسیون بوده است. ( او تبریزی است. ) در آنجا عاشق دختر صاحبخانه‏ می‏شود و چگونه هم عاشق
می‏شود. آن دختر را به هر دلیل به او نمی‏دهند و او هم دیگر مثل همان مجنون دست از همه چیز ، کار و شغل و تحصیل بر می‏دارد و می‏افتد دنبال او. بعد از سالها در یکی از ییلاقات ، همان خانم با شوهرش‏ به او می‏رسند و با او ملاقات می‏کنند. آن خانم می‏آید به سراغش. او در عالم خودش بوده. شهریار به او می‏گوید : نه ، اصلا من به تو کاری ندارم، من دیگر حالا با آن خیال خودم خوش هستم و به او هم خو گرفته‏ام، از شوهرت هم طلاق بگیری من به تو کاری ندارم.

شعری هم در این زمینه دارد که‏ بعد از اینکه این خانم به سراغش می‏آید این شعر را می‏گوید، یعنی وصف‏ حال خودش را می‏گوید در حالی که بیان می‏کند که من چگونه به عشق او خو کرده‏ام و التفاتی به خود او ندارم.


پس این نظریه ، نظریه‏ای است که
عشق را تقسیم می‏کند به عشق جسمانی و عشق نفسانی ، یعنی به نوعی عشق قائل است که هم از نظر مبدأ با عشق‏ جسمانی متفاوت است یعنی مبدأش جنسی نیست، ریشه‏ای در روح و
فطرت‏ انسان دارد و هم از نظر غایت با عشق جنسی متفاوت است چون عشق جنسی با اطفاء شهوت خاتمه پیدا می‏کند، ولی این عشق در اینجاها پایان نمی‏پذیرد.

قدر مسلم این است که بشر عشق را ستایش می‏کند، یعنی یک امر قابل‏ ستایش می‏داند، در صورتی که آنچه از مقوله شهوت است قابل ستایش نیست‏. مثلا انسان شهوت خوردن یا میل به غذا که یک میل طبیعی است دارد. آیا این میل از آن جهت که یک میل طبیعی است هیچ قابلیت تقدیس پیدا کرده‏؟

تا به حال شما دیده‏اید حتی یک نفر در دنیا بیاید میلش را به فلان غذا ستایش کند؟ عشق هم تا آنجا که به شهوت جنسی مربوط باشد، مثل‏ شهوت خوردن است و قابل تقدیس نیست، ولی به هر حال این حقیقت ، تقدیس شده است و قسمت بزرگی از ادبیات دنیا را تقدیس عشق تشکیل‏ می‏دهد. این از نظر روانکاوی فردی یا اجتماعی فوق العاده قابل توجه است‏ که این پدیده چیست؟

کلمات کلیدی: نقد و اندیشه


نوشته شده توسط مهدی صالحی 85/7/9:: 3:5 عصر     |     () نظر
   1   2      >