سپاس و ستایش خدایی را که در اوج عظمت پاییندستی پیشه میکند و در دل این برآمده از خاک جای میگیرد و با حضورش آسایش و آرامش را خلق میکند که هرگونه تردید در معنای «الا بذکر الله تطمئن القلوب» را از بین میبرد. پیک آسمانی سه بار از آسمان فرود آمد و سه کس را خطاب قرار داد: موسی، عیسی، و محمد. و از آنها خواست که بر وجود و حضور خدا گواه باشند و تعالیمشان را در قالب وحی در بقچه نبوت به دستشان داد که خود عامل به آن و برای دیگران شارح آن باشند تا دیگران نیز به عمل، رستگاری پیشه سازند. موسی و عیسی و محمد هر سه با «کوه» و «فرود آمدن از بلندای کوه» و رفتن به سوی «دامنه» آنجا که «مردم» زندگی میکنند، اشتراک دارند.
یکی بر کوه سینا وحی دریافت کرد و به فرامین دهگانه مسلح شد و به سوی خلق شتافت، اما نه برای جنگ که آن سلاح صلاح بود، نه سلاح جنگ و ستیز. عیسی مشهورترین موعظهاش، موعظه بالای کوه یا «موعظه صخره» نام دارد و در واقع اساس بنیاد آیین وی است و محمد نیز بر بالای کوه «نور» در تاریکی غار حرا به سلاح وحی مجهز شد و برای دستگیری از بیچارگان اخلاقی و معنوی و اقتصادی و اجتماعی به دامنه یعنی آنجا که خلق هستند، فرود آمد. و چه زیباست این کار نمادین خدا که همه آنها را که بالا میروند و به او میرسند، دوباره به پایین برمیگرداند تا دست از راهماندگان را بگیرند و به آسمان معنویت و اخلاق نجات ببرند.
محمد و عیسی و موسی، اسلام، مسیحیت و یهودیت، مسلمانان و مسیحیان و یهودیان همه واژگانی پر معنی هستند که در تک تک آنها نجات انسان و رهایی آدمیان و زنده کردن یاد خدا در وجود انسان جای گرفته است. و سپاس خدایی را که پس از این همه واسطههای آسمانی که به سوی ما فرستاد، خود بی تاب بشر و اشرف مخلوقات خود است و از این رو در دوران خاتمیت وحی و وساطت در بشر تجلی میکند تا او را به کمک آنچه از پیش فرستاده است و محمد و عیسی و موسی آوردهاند، نزد خود ببرد، با خود سازد و در خود. و باز اشاره باید کرد که این سه راه آسمانی که شمار زیادی از آدمیان ربع سکون از آن پیروی می کنند نامهایی پر معنی دارند:
موسویان، عیسویان و محمدیان. با اندک تفاوتی نتوانستهاند نامهای جا افتادهای برای این سه آیین شوند و نیز آیین موسی، آیین عیسی و آیین محمد، اصطلاحاتی نیستند که دینباوران این سه آیین را خوش آید و اگر کاربردی دارند، کاربردی غیر دقیق و گاه از سر نقد است. نسبت این آیینها را به آورندگان از آن رو نمیپسندند که میگویند اینان آنچه آوردند خدایی است و خدا خود بر آنها نام مینهد، این آیینها تولیدات فکری یا ذهنی اینان یا تجربه خاص شخصیشان ( چنانکه در ادیان شرق مطرح است) نیست. مسلمانان میگویند محمد واسطه وحی است و آنچه آمده اسلام است و ما نه محمدیان که مسلمان هستیم و محمد خود مسلمان است. مسیحیان خود را به صفت مسیحایی وصف میکنند و نه نام خاص و فیزیکی مسیح یعنی عیسی و نام عیسویان را بر خود نمیپسندند و یاز میگویند عیسی اگر قدر میبیند و ارج، به خاطر آن است که مسیح شد و نجات را به ارمغان آورد و یهودیان، البته با تفاوتی، آیین یهود را به جای آیین موسی یا موسوی میپذیرند و نام خود را نه موسویان که یهودیان میپسندند، چرا که میگویند موسی خود یهودی است و آنچه آورده، سلسلهای تعالیم جامع برای قوم برگزیده خداست، یعنی اسرائیل که به وصف منطقه یهودیه، یهودیان نام گرفتهاند.
پس میتوان گفت آن بزرگواران حامل وحی که هر کدام به طور نمادین از کوه (سمبل و محکم بودن) به «دامنه» آمدهاند، در واقع خدا را از دور از دسترس بودن، به درون جامعه بشری آوردند تا بشر نخواهد برای رسیدن به او بالای کوه رود، به بالا و بالا رود، بلکه خدا را چنان به او نزدیک ساختهاند که «اقرب من حبل الورید» باشد و تجلی یافته و در وجود انسان. و این است پیام محمد و عیسی و موسی که در قالب اسلام و مسیحیت و یهودیت برای انسان آورده شد.
آنجا که نجات انسان و تعالیم خدا مطرح است، اینان، یعنی محمد و موسی و عیسی خود پنهان میشوند و هویت شخصی برای خود قایل نیستند، آنچه مهم است، آیینی است که خدا به آنها داده و آنان باید به انسان برسانند و چه خوب هم رساندند و ما همه انسانها باید قدردان نام و آیین آنها باشیم و از این رو میگوییم«صلواه الله علی نبینا محمد (ص) و علی جمیع الانبیا و المرسلین سیما موسی بن عمران و عیسی بن مریم».
و سلام و درود خدا بر پیامبر ما محمد (ص) وبر تمامی انبیا و فرستادگان و به ویژه موسی، پسر عمران و عیسی، پسر مریم باد.
کلمات کلیدی: نقد و اندیشه