نمی دونم چرا اینقدر دیر پستی را می گذارم. فکر می کنم بیشتر باید به حساب تنبلی گذاشتش.
سفری حدودا یک ماهه به لبنان داشتم. خیلی وقت نیست برگشتم. سفری که به اتفاق 5 نفر از دوستان دانشگاه در قالب کارگروه گفتگوی ادیان برای بررسی نحوه همزیستی مسلمانان و مسیحیان و مشاهده از نزدیک و ملموس آن بود که هرچند به 100 درصد آنچه می خواستیم نرسیدیم اما با توجه به اینکه سفر اولمون بود قطعا مفید فایده بود. با خیلی ها دیدار کردیم و خیلی از مناطق دو دینی را مشاهده و با برخی از ساکنین آن به گفتگو نشستیم. لبنان کشور فوق العاده ای است. نمی تونم وارد بحث های جزئی بشم چون مطالب زیادی هست که اگر کامل بیان نشه امکان برداشت اشتباه هست. اجمالا می گم لبنان را باید کشور دینداری دانست که به صورت تساهلی با دین برخورد می کند و نه با نگاهی سکولار. مسلمان و مسیحی همزیستی فوق العاده ای با هم دارند که در برخی موارد به ازدواج پیروان این دو دین انجامیده است بدون اینکه کسی از طرفین دین خود را تغییر دهد. شیعه و مسیحی همزیستی بهتر و بیشتری دارد شاید دلیل عمده آن در این باشد که مسیحیان می دانند که شیعه هم همچون آنها معتقد به بازگشت مسیح است . لبنان کشوری کوچک اما پرماجرا است. دانشگاههای خوبی دارد و هوای دلپذیر مناطق دور از دریای آن به لطافت آن افزوده است. مردمی خونگرم و ایرانی دوست ، عاشق امام موسی صدر و امیدوار به زنده بودنش. کشوری که واقعا گرداننده آن باید امام زمان باشد که حتما هست چرا که نمی توان نظم مشخصی در آن پیدا کرد.
کلمات کلیدی:
برای کاری به تهران رفته بودم هنگام غروب ، وقت نماز یکی از نمازخانه های بین راهی اتوبان توقف کردم و وارد نمازخانه شدم . موقعی که خواستم نمازم را شروع کنم پیرمردی وارد نمازخانه شد و قبل از ورودش کفشهایم را جفت کرد . ازش تشکر کردم و حس کردم از اینکه متوجه این موضوع شده بودم زیاد خوشحال نبود. بعد از تمام شدن نمازش هنگام خروج کفش فرد دیگری که تازه وارد شده بود را هم جفت کرد و رفت. حال عجیبی بهم دست داد و حس کردم به دعای اینطور افرادی بیش از دیگران احتیاج دارم برای یکی از دوستان که تعریف کردم گفت قدیما اینجور چیزا خیلی مرسوم بود حالا برای من و شما یکمی عجیبه . خدا حفظش کنه.
کلمات کلیدی:
موضوع بحث این هفته مسیحیت اختصاص به بحث شریعت و اخلاق و رابطه بین این دو داشت. ادبیات عهد قدیم و عهد جدید را باید در اختلاف نظر در مورد اخلاق محوری یا شریعت محوری دانست. یهودیت به شدت شریعت محور و مسیحیت اخلاق محور است.
عیسی (ع) فریسیان را به ظاهرگرایی در دین و غفلت از اصول متهم می کند و در واقع می خواهد گوشزد کند که حقوق خلق بسیار مهم تر از حقوق تکلیفی خداست.
با خودم فکر می کردم حرفهای عیسی چقدر در زندگی امروز ما نمود دارد . تو دین ما هم که دستورات فقهی مطرح می شه در کنارش شروطی را برای قبولیش می گذاره . اخلاص ، دوری از ریا و..
کم نیستند افرادی که سالها ذهنشون مشغوله که صاد اهدنا الصراط المستقیم را از مخرجش ادا کردند یا نه و از درک کمترین اثر و فلسفه انجام این عبادات عاجزند.
معتقد به غفلت از شریعت نیستم اما شریعت بدون اخلاق واقعا خیانت به دین است . بعضی اوقات برمی خوریم به افرادی که می گویند این مساله اخلاقا درست نیست اما شرعا مشکلی نداره و یک جورایی توجیه می کنند که مرتکب خلافی نشدند یعنی اینکه اخلاق رتبه پایین تری نسبت به شریعت داره که قطعا درست نیست.
حدیثی منسوب به مولا علی (ع) را دیدم که بی ارتباط به این بحث نیست .
اگر زمانی پیر فرتوتی را دست گرفتی و زندگی اش را گرمی بخشیدی، اگر روزی یتیم بچه ای را گریان یافتی و به سویش شتافتی تا اشک از گلبرگ گونه اش بزدائی، اگر ساعتی توقف کردی تا کاروان زندگی دیگری سرعت گیرد، اگر دقیقه ای به خاطر از پا افتاده ای زانو به زمین نهادی و او را تکیه گاه گشتی و بالاخره اگر لحظه ای غمگین شدی بخاطر از دست رفتن شادی دیگری، آنگاه خوشحال باش که رهرو راه حقیقتی. آنگاه لبخند بزن که تو یک انسان واقعی هستی. انگاه شاد زندگی کن که شادی تو یک شادی حقیقی است.
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم.
صادق عزیز؛ شب سه شنبه أی است که تصور می رود، فردای آن ما را ترک کرده به سوی آلمان، یعنی کشوری که تا حد زیادی فعالیت در آن در سرنوشت تو مؤثر است، بشتابی. حالت فعلی ما را که مشاهده می کنی: شبی است و نیمه شب، همه در خواب برفتند و شب از نیمه گذشت، میزی، چراغی، اجتماعی و سیگار همایی! تصور می کنی که این منظره، این صدا و این حالت، با گذشت امشب محو می شود؟ ابدا! خود این ضبط صوت بهترین سند و گویاترین شاهد برای ابدی بودن موجودات در این جهان است. صدای من را این ضبط صوت در خود ثبت می کند و به همراه تو، و در شبهای تو، و در روزهای تو، به گوش تو فرو می خواند. جهان ما ضبط صوت بزرگی است که که صدای ما، و هر کلمه ای که از ما صادر می شود، را ثبت می کند. هر حالتی که از ما به وقوع بپیوندد ضبط می کند، و هر عملی که از ما صادر شود، در خود نگه می دارد. در قرآن به این آیه بر می خوریم: «و ما تکون فی شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا نعملون من عمل الا کنا علیکم شهودا». همه افعال و اقوال و حالات، در کتاب الهی، یعنی این ضبط صوت بزرگی که همه چیز را در خود ضبط می کند، مسجل و یادداشت میشود. همه چیز محفوظ می ماند تا روز حساب.
مقصود من از روز حساب نه تنها حساب قیامت است و جزای الهی! مقصود حساب زندگی نیز هست. تصور کنیم که دو نفر راهی را می پیمایند. اولی قدمی بر می دارد و قدمی می گذارد؛ گاهی می خوابد و گاهی باز می گردد؛ گاهی چرت می زند و گاهی آرام می رود. دیگری ساعات خود را هدر نمی دهد و به سوی هدف خود می شتابد. بدیهی است که دومی زودتر به مقصد می رسد و اولی یا به هدف نمی رسد و یا دیرتر! آیا می توان شک کرد ساعاتی که بر این دو گذشته، و حالاتی که این دو در این ساعات داشته اند، در سرنوشت آنها بی تاثیر است؟ چگونه می توان فرض کرد گامی را که یکی از یان دو تن در آن لحظه برداشته اند، در حساب آخر و در روز برداشت محصول بی اثر بوده است؟
به طور کلی آنچه از ما صادر می شود، آنچه می گوییم و آنچه می شنویم، مجسم و متبلور شده، و به صورت جزای اعمال در این جهان و آن جهان بدست ما داده می شود. آن روز است که به تعبیر قرآن می گوییم: «ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیره و لا کبیره الا احصاها» .امتحانات خود نمونه زنده ای از حساب الهی است. و همچنین شاهد صدقی بر نتیجه اعمال ما در سعادت زندگی ماست.
تصور می کنم که دقت در این بحث اگر با اقتناع توأم باشد، و اگر طغیان و عنفوان جوانی بر این تفکر پرده ای نیندازد، با کمال وضوح می بینیم، سفری را که با این رنج برای تو فراهم شده است، ایامی را که با نهایت تلخی بر خویشان تو می گذرد، بسیار گرانبهاتر است از آنکه به هدر رود، و یا در ترسیم آینده تو بی تأثیر باشد. فکر می کنم که اگر ممکن بود کسی تمام عمر را به تلاش و فعالیت، و به قدم برداشتن در راه حق و خیر و صلاح صرف نماید، حتما جز این شیوه عقل و آیین منطق نبود. ولی چه باید کرد که انسان خسته میشود. انسان نشاط هم لازم دارد. ولی به قدری که نمکی در طعام باشد، نه آنقدر که غذا را شور کند! و نه آنقدر که هدف از زندگی انس و تفریح باشد، و درس چون آبی و چون صورتی و ماسکی بر زندگی انسان قرار گیرد.
در باره رعایت مسائل دینی، تصور می کنم همین مقدمه ای گفتم کافی باشد. مطالعه و رعایت صلاح ابدی همان قدر مهم است که رعایت صلاح و سعادت آینده زندگی. و چه بسا سعادت ابدی بسیار پر اهمیت تر از سعادت 50 سال یا 40 سال زندگی به حساب آید. هر چند که این دو مصلحت با یکدیگر تفاوتی ندارند. در دین اسلام دنیا و آخرت یک مفهوم و یک واحد را تشکیل می دهند. در قرآن کریم به این موضوع چنین اشاره شده است: «من عمل صالحاً من ذکر و انثی و هو مومن ملنحییه حیاه طیبه و لنجزینهم اجرهم احسن ما کانوا یعملون" .آنانکه رفتار نیک و ایمان به خدا دارند، زندگی گوارا و جزای آخرت مطبوع در انتظار آنان است. دنیا و اخرت در نظر اسلام از هم جدا نیست. راه صحیح راهی است که سعادت آینده انسان و سعادت ابدی او را در آن واحد، تحصیل کند. بسیار آسان است که انسان راهی را که می رود، با قصد صالح به جای آورد. همانطور که روزی می گفتم، انسان نقاط گوناگون و عناصر مختلفی در وجود خود دارد. اگر بتواند راهی را انتخاب کند که تمام عناصر او ارضاء شود، آن راه موفقیت آمیزتر است. چه با نیروی بیشتر و متمرکزتری به سوی هدف می شتابد. طبیعی است که اگر از درس خواندن، کار کردن، مدرسه رفتن و حتی از خانه دار شدن و اداری بودن قصد صالح داشته باشیم، همه این کارها را می توانیم در سلک عبادت قرار دهیم.
عبادت به نماز و روزه منحصر نیست. پیغمبر اسلام به ابی ذر که یکی از نزدیک ترین صحابه اوست می گوید: «حتی در خواب و خوراک قصد قربت داشته باش». آری؛ خواب و خوراک از لوازم زندگی انسان است. سبب تأمین نیرو برای انسان می شود و موجب می گردد که انسان بتواند با نشاط بیشتری در راه خیر، در راه صلاح مردم، در راه کمک به همنوع قدم بردارد. پس خواب و خوراکی که با قصد قربت و با تصمیم بر کار نیک انجام گیرد، عبادت است. سفر کردن برای تحصیل، اگر با قصد قربت و قصد خدمت به جامعه و همنوع و خانواده همراه باشد، واگر به قصد حفظ حیثیت انسان و تأمین آسایش همنوعان صورت گیرد، جهاد در راه خدا محسوب میشود. آنگاه این قصد سبب می گردد که انسان در این راه با دقت بیشتری قدم بردارد. چه بسا وجود این قصد انسان را محدود می کند، ولی راه موفقیت آمیز تر و نتیجه بخش تر است. درآیه دیگر می خوانیم: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم» .دعوت پیغمبر را سبب زندگی شمرده است. با کمال تاسف متدینیین امروز معتقدند که دین فقط برای مرگ است. به این سبب، جوانان که تصور می کنند دین با راه زندگی، با کار و کوشش، و با تلاش برای تأمین آینده هماهنگی ندارد، از دین اعراض می کنند. در حالیکه به طور مسلم می توان گفت، اسلام و یا هر دین خدایی، هیچ یک از غرائز اصلی و احتیاجات ضروری انسان را منع نکرده است! از خوردن و آشامیدن جلوگیری نکرده است. بلکه گفته است، راه صحیح را برای خوردن و آشامیدن انتخاب کنید! تجاوز نکنید! افراط در خوردن نکنید! عینا همان ترتیب را در غریزه جنسی انسان مشاهده می کنیم. به هیچ وجه از این غریزه منع نشده است. در اسلام جلوگیری از این غریزه، و سایر غریزه های زندگی انسانی، رهبانیت نامیده شده و گفته شده است: «لا رهبانیه فی الاسلام». لیکن از تجاوز به ناموس غیر و از افراط در این امر منع شده است. این غریزه نیز مانند خوردن و آشامیدن است. بهره بردن از زیباییهای زندگی، و بهره بردن از نعمتهای الهی، به طور معقول و منطقی نه تنها بی اشکال است، بلکه در بسیاری از آثار وارد از اهل بیت دیده میشود که مرغوب و محبوب خداوند است. پس می توان راهی را رفت که بدن انسان لذت برد، روح انسان شاد باشد، افکار انسان آرامش یابد، و در عین حال خویشان انسان خوشنود باشند. چه امتیازی می شود داد به کسانیکه یک قسمت بزرگ از وجود خود، یعنی فطرت خداجویی را کنار گزارند، و یا غرق در شهوات شوند، و یا از حریم اجتماع و زندگی اجتماعی کناره گیرند؟
درس باید خواند؛ مرد اجتماع باید بود؛ در عین حال مرد دیندار هم می توان بود! همه اینها با هم جمع می شوند. بلکه همه اینها یک راه است. آرامشی که در نتیجه نماز، و رضایتی در نتیجه روزه، برای انسان حاصل می آید، نه تنها زحمت مختصری که در راه به پا داشتن این عبادات می کشد را جبران می کند، بلکه آرامش، آسایس و نوری در قلب انسان پدید می آورد، که توفیق وی را در هدفهای تحصیلی او نیز تامین می کند. تصور می کنم که با کمال وضوح می توان دریافت، که عبادات با تمرین، بسیار آسان می شود. انسانی که خاشع بود، با کمال سهولت به عبادات مختصری که از طرف خداوند بزرگ به او تکلیف شده است، گردن می نهد.
آنچه می توانم بر مطالب گذشته خود بیفزایم این است، که هرگاه اشکالی در یکی از بحثهای دینی بر تو و یا برای یکی از دوستانت پیش آمد، با نهایت خوشوقتی آمده جواب دادن به آنها هستم. اصولا این قسمت از مکاتبات را از بهترین وظایف خود می دانم. تو خود می دانی که در هفته متجاوز از 7 ساعت در مدارس اینجا و بیروت با جوانان سر و کله می زنم. به آنها گفته ام که در سالن را می بندیم، و دهانها را می گشاییم. آنچه می توانید سؤال کنید. و من آماده پاسخ دادن به آنها هستم.به نظر من، سعی در اصلاح جوانها بسیار ارزشمندتر از سعی در اصلاح بزرگسالان است. چه آنها با عبادت خوی گرفته اند. وچه از آنها امیدی برای ساختمان مستقبل (آینده) نیست. آینده ما به دست تو و امثال تو از جوانهاست. امیدواریم که از تنگ نظری قدیمیان، و از تندروی امروزیان، که نتیجه و عکس العمل آن افراط بوده است، بر حذر باشید. امیدواریم که دنیایی که نسل شما می سازد، دنیایی آزاد و آباد و آسوده باشد. دنیایی باشد که در آن عدل و حق و خیر، همراه ایمان و علم دیده شود. دنیایی که ما بتوانیم ایام پیری خود را با کمال راحتی و آسایش در آن بگذرانیم، و امیدوار باشیم که فرزندانمان آینده ای سعادتمند دارند.
تو را به خدا می سپارم، و با این جمله از تو خداحافظی می کنم: امیدوارم که همیشه خوش و موفق باشی، و ما را فراموش نکنی! این آیه را به وسیله این نوار در گوش تو می خوانم: «ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد » و الله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین. این آیه خطاب به پیغمبر است و او را بشارت می دهد، خدایی که قرآن را بر تو نازل و واجب کرده است، به طور حتم تو را به سرانجام مقصود می رساند. او بهترین پناهنده و مهربانترین مهربانان است.آری؛ راهی که پیغمبر می رود، راهی که در راه حق و خیر و عدل باشد، قدمهایی که با تدبیر و با علم توأم باشند، حتما به سرانجام خواهند رسید. این آیه برای ما تفألی است از وضع أینده تو؛ خداحافظ و نگهدار تو
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
شب شام غریبانه شبی غمبار که تصورش هم برامون سخته . بغض عجیبی همه شیعه را گرفته و این بغض از بین نمی ره تا اینکه منتقم اصلی بیاد . نمی دونم چرا شام غریبان بیشتر از هر واقعه ای در کربلا برای من غمناک تر است. تصور آتش زدن خیمه ها ، تاختن اسبها بر جنازه ها ، اسیری حضرت زینب و خانواده امام حسین(ع) ، تصورش را بکنید این همه مصیبت را امروز دیدند حالا تازه باید به عنوان اسیر حرکت کنند به سمت شام . تاریخ در اون بخش از زمان خیلی عجیبه . هنوز سال های زیادی از رحلت پیامبر نگذشته و عده ای در جایگاه خلیفه رسول الله با خانواده پیامبر کاری می کنند که نمی توان هیچ نمونه ای شبیه آن در ازمنه تاریخی دیگر پیدا کرد. توفیق داشتم امشب و دیشب را به مسجد الغدیر برم . مراسم کوتاه و بسیار مفید.خبری از مداحی های سبک جدید نبود . مداح اشعار زیبا و پر معنایی را می خوند. سخنران هم خیلی زیبا وقایع را تحلیل می کرد. جمعیت زیادی اومده بود . متاسفانه در خیلی از روضه خوانی ها هشتاد درصد اشعار در مورد تشنگی خانواده امام حسین است و چه مظلوم است حسینی که بزرگترین دردش را تشنگی بدونیم. امیدوارم سال آینده هم زنده باشیم و بتونیم عرض ارادتی به آقا و مولامون کنیم.
کلمات کلیدی:
دو اتفاق در آبان ماه داشتم یکی اردوی یزد همراه با دوستان دانشگاه و یکی هم اولین سفر به عتبات در عراق که دومی واقعا یک رویداد زیبا تو زندگیم بود. این اردو در حقیقت اولین سفر من به یزد بود. تصوری که از یزد داشتم کاملا متفاوت از این چیزی بود که دیدم. پیروان دو اقلیت یهود و زرتشت بخشی از ساکنین این شهر را تشکیل می دهند . سفر قرار بود علمی-تفریحی باشه. یک مساله مشترک بین این دو اقلیت اینه که هردوشون نژادی هستند یعنی اینکه دعوت به این دو دین صورت نمی گیره . هرچند رییس انجمن کلیمیان علیرغم هماهنگی قبلی اجازه بازدید از کنیسه و مراسم نمازشون را نداد اما برعکس انجمن زرتشتیها همکاری خوبی داشتند. بازدید از مکانهای تاریخی یزد مثل موزه آب ، زندان اسکندر ، خانه لاریها،مجموعه امیر چخماق و... از برنامه های دیگرمون بود که تقریبا همه جالب بودند.سری هم به میبد و مهریز زدیم .نارین قلعه میبد مکانی متعلق به مادهاست که هرچند خیلی ویران شده اما به لحاظ تاریخی اهمیت زیادی داره.اردو را خودمون از طرف انجمن علمی ادیان ابراهیمی راه انداختیم و 3 روز کامل طول کشید.جمع خیلی خوبی بود و سعی کردیم به همه خوش بگذره.
دومین اتفاق هم مربوط به سفر به کربلا اون هم در ایام عرفه بود که واقعا از خدا ممنون شدم که بالاخره توفیقش را بهم داد که به این سفر نورانی برم. هرچند خیلی دوست داشتم با همسرم برم اما به خاطر اسما کوچولوی 10 ماهه میسر نشد. سفر قشنگیه.با کاروان نرفتم بلکه با چند تا از دوستان ویزا گرفتیم و رفتیم .امیدوارم باز هم قسمت بشه . شرایط بد فرهنگی اونجا خیلی آزارم می داد فقط فقر مادی نیست بیشتر فقر فرهنگیه. یکی از دوستان می گفت اینها نفرین شده حضرت زینبند و قراره همیشه اینجوری بمونند . به هر حال حالا که برگشتم انگار دلم میخواد دوباره برم قبه امام حسین و حضرت ابولفضل حس خاصی را به آدم میده. سامرا هم که همش غم بود و مظلومیت . شرایط حرم خیلی ناجور بود انفجار وحشتناکی بوده . مظلومیت با ائمه ما گره خورده.
کلمات کلیدی:
میخواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میکشد .......
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
فقر ، همه جا سر میکشد ........
فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..
فقر ، روز را "بی اندیشه" سر کردن است
دکتر شریعتی
کلمات کلیدی: